ضیافتی با حضور اموهبهای ایرانی/ روایت زیبای مادر از دلباختگی شهید محمدحسین حدادیان + تصویر
تاریخ انتشار: ۲۶ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۳۰۹۳۷۸
همزمان با سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)، محفل شهدایی با حضور تعدادی از مادران شهدای مدافع حرم و امنیت و روایتگری مادر بزرگوار شهید محمد حسین حدادیان در مهدیه رشت برگزار شد. - اخبار استانها -
به گزارش خبرگزاری تسنیم از رشت، در سالهایی که تروریستهای تکفیری با سلب آرامش و امنیت مردم مظلوم در سوریه و عراق، اهداف پلید خود را دنبال میکردند و بسیاری از رزمندگان اسلام و جوانان جبهه مقاومت را به شهادت میرساندند، شیرزنانی از ایران زینبوار پای مدافعان حرم حضرت زینب(س) ایستاده و برادران، همسران و فرزندان خود را به میدان نبرد با شمرهای زمانه فرستادند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مادرهای عاشقپروری که همچون اموهب کربلا در دفاع از حریم ولایت سربلند شدند و اعلام کردند؛ تا وقتی سر و تن و جان داریم، پای این نهضت ایستادهایم.
همزمان با سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)، محفل شهدایی با حضور تعدادی از مادران شهدای مدافع حرم و امنیت از جمله مادر بزرگوار شهید رسول خلیلی، خانواده شهید مصطفی احمدی روشن، خواهر شهید ابراهیم هادی، مادر شهید مجید قربانخانی، مادر شهید مرتضی حسینپور، مادر شهید محمد مهدی مقدم و سایر خانوادههای شهدای مدافع حرم گیلان در مهدیه رشت برگزار شد.
سخنران این مراسم، مادر بزرگوار شهید محمدحسین حدادیان بود؛ جوانی بامعرفتی که بهمن سال 96 در ایام شهادت حضرت زهرا(س) با دیدن آشوبها و هتک حرمتها در خیابان پاسداران تهران، خونش به جوش آمده و به محل حادثه رفت و در همان لحظات، او را ابتدا با اسلحه شکاری مجروح و سپس با همان اسلحه به سر و صورتش زدند و در آخر با خودرو از روی او رد شده و این کار را تکرار کردند تا شهادت محمدحسین اینگونه غریبانه رقم خورد.
خاطرات مادر بزرگوار شهید حدادیان حال همه را دگرگون کرد؛ مادر شهید از محبت و ارادت فرزندش نسبت به حضرت زهرا(س) سخن گفت؛ جوان 22 سالهای که انقلاب، جنگ و امام(ره) را ندیده بود اما همچون شهدا زندگی میکرد و یک جوانِ مومن انقلابی شد.
مادر شهید ادامه میدهد: شهدا عاشق و دلباخته ولایت بودند و محبت به اهلبیت(ع) را در عمل ابراز کردند؛ وقتی از زندگی شهدا سخن به میان میآید، جوانان متوجه میشوند که امروز هم میتوان طوری زندگی کرد که به مقام "عند ربهم یرزقون" رسید بههمین خاطر رهبر معظم انقلاب هم تاکید داشتند که برگزاری یادوارههای شهدا بیشتر شود و از شهدا بیشتر بگویید.
وی همچنین ابراز میکند: محمدحسین 22 ساله روبروی من مینشست و از حضرت زهرا(س) میگفت؛ بانویی که در دفاع از امام با تمام هستی و وجودش ایستاد و هزینه داد، محمد حسین معتقد بود ما هم باید با تمام وجود پای ولایت بایستیم.
مادر شهید حدادیان با یادآوری روزی که فرزندش نظر مادر را برای رفتن به سوریه پرسیده بود گفت: زمانیکه نظرم را برای اعزام به سوریه و دفاع از حرم اهلبیت(ع) پرسیده بود، دست به سینه و با ادب روبروی من نشست؛ وقتی اینگونه با ادب با من و پدرش صحبت میکرد، ما در حقش دعا میکردیم، در دلم در حقش دعا میکردم و قربان صدقهاش میرفتم میگفتم "الهی دورت بگردم مادر، الهی عاقبت بخیر شوی".
وی با بیان اینکه محمدحسین خود را نوکر اربابش حسین(ع) میدانست و لباس نوکری ارباب را با تمام عالم عوض نمیکرد افزود: به او گفتم "مادر اگر رفتی سوریه و اتفاقی برات افتاد کجا دنبالت بگردم؟ با کی به سوریه میروی؟ گفت "با تیپ فاطمیون میروم مادر" ، گفتم خدا به همراهت، برگشت نگاهی کرد و صدایم زد.. گفتم "جانِ مادر" همیشه وقتی صدایم میزد اینگونه جوابش را میدادم؛ با همان نگاه عمیقش گفت وصیتنامهام بهوقتش به دست شما میرسد.
مادر شهید ادامه داد: مدتی بعد از سوریه برگشت؛ دورهای که محمدحسین از لحاظ روحی و معنوی در سوریه طی کرده بود او را به درجهای از یقین رسانده بود که به حقانیت انقلاب، رهبری و نظام بیشتر پی برده بود و فهمیده بود که باید شب و روز برای حفظ نظام اسلامی و تبعیت از رهبری تلاش کند؛ انگار خدا میخواست با نشان دادن آن صحنهها در سوریه، او را آماده کند تا با تمام وجود برای امامش و نظام اسلامی سربازی کند، میگفت "مادر در سوریه صحنههایی را دیدم که برای هیچ مرد باغیرتی قابل تحمل نیست و خدا نکند که ایران سوریه بشود و امنیتمان خدشهدار شود."
وی با بیان اینکه جوانانی مانند محمدحسین پرورش یافتند تا از انقلاب حفاظت کنند افزود: محمد حسین خودش را سرباز امام خامنهای میدانست و به اندازه سهم خود از انقلاب حفاظت و پاسداری کرد؛ محمدحسین روبروی من با چشمانی اشکبار از حق غصب شده امیرالمومنین علی(ع) و شهادت حضرت زهرا(س) میگفت و با تمام وجود به این عشق، محبت و ولایت امیرالمومنین افتخار میکرد و میبالید.
مادر شهید میافزاید: بعد از شهادت محمدحسین متوجه شدم که امروزِ مرا دیده بود و انگار فهمیده بود که روزی سفیر خونش خواهم شد و مقابل جوانان از محمدحسینها خواهم گفت و پیام شهدا را خواهم رساند.
وی با بیان اینکه دفاع از امامت و ولایت هزینه دارد و محبت اهلبیت(ع) بیدلیل به ما سپرده نشده است عنوان کرد: محبت به اهلبیت مانند یک سپر از ما محافظت خواهد کرد.
مادر شهید اطاعت بیچون و چرا از رهبری را خواسته محمدحسین و شهدای مدافع حرم دانست و بیان کرد: محمد حسین میگفت "هرکسی که امروز مقابل رهبری اما و اگر میآورد، اگر در مقابل امیرالمومنین علی(ع) هم میایستاد همین اما و اگرها را میآورد؛ برای سربازی امام زمان باید اطاعت بیچون و چرا از رهبری داشته باشیم."
وی با یادآوری صحنه وداع حضرت زینب(س) با امام حسین(ع) گفت: امرور به محمدحسینم میگویم تا زمانی که زنده هستم باید دست نازنینت روی قلبم باشد تا پیام مظلومیتت را محله به محله و شهر به شهر برسانم و به مردم کشورم خواهم گفت که امنیت امروزِ رایگان و به آسانی به دست نیامده بلکه محمد حسینها و رسولها و مصطفیها پرپر شدند تا ما در کمال امنیت به سر ببریم و محمدحسین دستش را طوری بر قلبم گذاشته که من شهر به شهر پیام شهیدم را میرسانم.
انتهای پیام/612/.
منبع: تسنیم
کلیدواژه: مادر بزرگوار شهید شهدای مدافع حرم حضرت زهرا س شهادت حضرت مادر شهید محمد حسین شهید محمد اهل بیت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۳۰۹۳۷۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
غیرتی که در خون غلتید
اردیبهشت که میآید با خودش عطر بهارنارنج میآورد و اقاقیا، تا کوچه و خیابان را پُر کند از عطر سحرانگیز بهار، اما از ساعت ۹ شب ۸ اردیبشهت سال گذشته دیگر گلهای اقاقیای خیابان عظیمیان سبزوار بوی خون میدهند، بوی خون غیرت که بر اثر اصابت ضربات چاقو از سینه حمیدرضا الداغی بر سنگفرش خیابان ریخت تا از دختری در برابر مزاحمت چند مرد جوان دفاع کند.
هنوز یک ساعتی به شروع مراسم بزرگداشت اولین سالگرد شهید غیرت، حمیدرضا الداغی مانده که به گلزار شهدای سبزوار میرسم. با خودم میگویم تا گلزار شلوغ نشده به مزار شهید الداغی بروم. فاتحهخوان از کنار مزار شهدا میگذرم و همزمان با مادر شهید الداغی سر مزار میرسم. قطرههای گرم اشکهای مادر شهید الداغی، روی سنگ قبر سرد پسرش میچکد.
دلتنگتم عزیز مادر...
پیرزن دیگری آن طرف نشسته و با سوز دل، پسرش را صدا میزند؛ حمیدرضا پسرم، دلتنگتم عزیز دل مادر. سیل اشک، دیگر نمیگذارد قربان صدقه پسرش برود. چند نفری سعی میکنند تا مادر شهید را آرام کنند، اما پیرزنی رنجور و نحیف همان طور که با انگشتان چروکیده و لاغرش تصویر شهید الداغی را نوازش میکند گویی با خودش زمزمه میکند: مادر که باشی دلت آتش میگیرد وقتی جگر گوشهات را زیر خروارها خاک میببینی. هنوز بعد گذشت ۴۰ سال، داغ شهیدم تازه است.
شهیدغیرت پسر همه مادران است
پیرزن، چادر را روی سرش مرتب میکند و در حالیکه سعی میکند با کمک عصا از جایش بلند شود، پوستری که تصویر شهید الداغی روی آن نقش بسته را با احتیاط روی سینهاش میگذارد. دست یخزده پیرزن را در میان دستانم میگیرم و میپرسم شما مادر شهید هستید، اما چرا به جای عکس پسر شهیدتان عکس شهید الداغی را در آغوش گرفتید؟ پیرزن در حالی که آرام آرام از مزار دور میشود میگوید: شهیدغیرت پسر همه مادران سبزوار است.
خیلی نمیگذرد که به یکباره گلزار پر میشود از جمعیتی که مقصدشان مزار شهید الداغی است. همزمان صدای نوحهسرایی مداح از بلندگوها میآید که میخواند: کوچه به حرف آمده، چند نفر یه یک نفر!
مرگش انتخاب بود، اتفاق نبود
وقتی مداح میخواند: مرگش انتخاب بود، اتفاق نبود، تکانهای شانههای مردانه چند جوان از میان جمعیت توجهم را جلب میکند.
نزدیکشان میشوم. کمی که آرام میگیرند با چشمانی اشکبار نگاهم میکنند و یکی از آنها پُربغض میگوید این که ببینی آن وقت شب در خیابانی خلوت ۲ پسر میخواهند ۲ دختر را با خودشان ببرند، بایستی و باغیرت از ناموس دفاع کنی، این که با خوردن اولین ضربه چاقو به قلبت پا پس نکشی، این که تا آخرین لحظه پای غیرتت بایستی، این واقعا انتخاب است نه اتفاق!
سوز نوحه مداح دوباره سیل اشک را به چشمان جوانها میآورد. پیرمردی با مهربانی دست بر روی شانه یکی از جوانان میگذارد و گوید: شما جوانید، دلتان پاک است. امن یجیب بخوانید خونهای شهدا پایمال نشود و اتفاقی که برای شهید الداِغی افتاد دوباره تکرار نشود.
الگوی سربداران
پیرمرد همچنان پدرانه سعی در آرام کردن جوانان دارد که خانمی محجبه نزدیکم میشود و بعد از اینکه مطمئن میشود خبرنگارم میگوید: شهید غیرت، کم حرفی نیست.
حفظ ناموس، حفظ امنیت خانواده، شهید الداغی جهانی شده، روحش شاد.
یک سال گذشت، اما یکسال با افتخار گذشت، با سربلندی سبزواریها گذشت که چنین جوانهایی را تقدیم کردند که برای ناموس شان بدون فکر کردن به مادیات و زندگی از جان میگذرند.
سبزوار شهر سربداران است سربداران جوانان ما را اینگونه بار آوردهاند. همه جوانها باید اینطور باشند و از غربگرایی دوری کنند. حجاب، حرمتِ حریم خانواده است. اگر آن دو دخترها حجابشان را رعایت میکردند، اگر آن موقع شب تنها بیرون نمیآمدند، اگر قانون خانواده را رعایت میکردند و اگر حرف بزرگتر خانواده را گوش میکردند آن اتفاق برای این شهید عزیز نمیافتاد. شهید الداغی جوان خوبی بود. ورزشکار و الگو بود و الگو ماند.
خیابان خلوتی که جهانی شد
میان شلوغی جمعیت، چشمم به مرد میان سالی میخورد که از جایش بلند میشود و صندلیاش را به خانمی با کودکی در آغوش میدهد.
وقتی از او میخواهم از شهید الداغی بگوید: خیره به تصویر شهید میگوید: شهید الداغی که رستگار شد، اما یک سال است که ما سبزواریها هر وقت به محل شهادت حمیدرضا الداغی، آن خیابان و آن پارک نزدیک میشویم غم سنگینی روی دل همه ما مینشیند.
خیابان عظیمیان و پارک بعثت که حالا به نام پارک شهید الداغی است یادآور رشادت جوانی است که با دست خالی برای دفاع از ناموس، مقابل دو نانجیب ایستاد و به نامردی شهید شد.
اما چه خوب فروشگاهی که به تازگی دوربین نصب کرده بود فیلم جنایت آن شب شوم را ضبط کرد تا حق شهید پایمال نشود؛ کار خدا بود که حماسه شهید در آن شب تعطیل و آن خیابان خلوت، جهانی شود.
شهید الداغی با نثار خونش حماسه آفرید همه شهیدان ما با نثار خونشان به ما زندگی دادند، اما شهید الداغی همه چیز به ما داد که رهبر معظم ما در وصفش میفرماید؛ دنیا را تکان داد.
همین حین مردی دیگری میگوید شهید الداغی نه شهید سبزوار که، شهید وطن است من و همسرم از رامسر برای سالگرد شهادت شهید حمیدرضا الداغی به سبزوار آمدیم تا تسلای دل مادرش باشیم که چنین پسر باغیرتی را تربیت کرد.
منبع: فارس
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی